جـمـلـه هـای احـسـاسـی و زیـبـا جـدیـد آذر مـاه 91

شیطان ، دستم را رها کن ، این بار میخواهم دستم را در دستان خدایم گرم کنم ، دستانم یخ زده است …
::
::
خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند
ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن
خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه
لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
::
::
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شود، در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است
::
::
خداوندا؛ آرامش مانند دانه های برف آرام و بی صدا، بر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیز هستند، جاری گردان…
::
::
ناراحت نباش ، مقصر خودت بودی ! دسته کلید علاقه که گم شد، باید عوض کنی قفل تمام آروزهاتو !
::
::
کاش می آمدی و با آمدنت حالم را بهم میزدی ! خوشی هایم ته نشین شده اند!…
::
::
آموختم که خدا عشق اشت و عشق تنها خداست ! آموختم که وقتی ناامید میشوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشد تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم، آموختم اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم، خدا برایم بهترینش را در نظر گرفته ، آموختم که زندگی سخت است ولی من از آن سخت ترم …
::
::
زندگی باور میخواهد ، آنهم از جنس امید ، که اگر سختی راه ، به تو یک سیلی زد ، یک امید از ته قلب ، به تو گوید که خدا هست هنوز …
::
::
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداست. و ما هدیه شیطان را به همه میدهیم ولی هدیه خداوند را از یکدیگر پنهان میکنیم
::
::
چه زیبا نقش بازی میکنیم و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان میشویم ، حتی خداهم از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است!
::
انتظار سخت است و فراموش کردن هم سخت، اما اینکه ندانی انتظار بکشی و یا فراموش کنی از همه سخت تر است!
::
::
میرم ولی این و بدون / چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن / نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بیکسی / با عکست آروم بگیرم . . .
::
::
میرم ولی بدون یکی / خیلی تو رو دوست داره
یکی که از دوریه تو / سر به بیابون میزنه
خدانگهدار عزیزم / خدانگهدار عزیزم
دارم میرم از این دیار / اینجا کسی منو نخواست
تو هم منو تنها بذار
::
::
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار . . .
::
::
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
::
::
…پایان راه کاملاً پیداست!
می دهم قابش کنند
کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!
جای همان دستخط تماشائی . . .
خداحافظ
::
::
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
::
::
قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
خداحافظ
::
::
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت
خدا حافظ . . .
::
::
از تو تنها یک حس مانده با من امشب
که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم
آخرین بار، سلام . آخرین بار، خدا حافظ . . .
::
::
رفتی اما من پنجره را تا قیامت باز میگذارم مگر یک روز از خم کوچه نمایان شوی
وبرایم دستی تکان دهی . . .
::
::
باور کن که نیازی نیست به یاد کسی که نیست
اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد . . .
فراموش می کنم
خدا حافظ
::
::
ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود
یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا . . .
گرچه آلوده دنیای غریبم اما … سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم … دل من عاطفه را میفهمد ، من به خود میبالم … با کسی سبزتر از عشق ارادت دارم
::
::
انتخاب با توست ، صبح که بیدار میشوی ، میتوانی بگویی صبح بخیر خدا جان ، یا خدا بخیر کند صبح شده!
::
::
خدایا من که دستم به آسمانت نمیرسد ، تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن!
::
::
دنیای قشنگی نیست، آدمها مثل رودخانه های جاریند ، زلال که باشی سنگهایت را می بینند ، بر میدارند و نشانه میروند ، درست به سمت خودت ، با این وجود بازم زلال باش. حداقل این فرق رودخانه است با مرداب!
::
::
دوستای خوب خوشه های مرواریدند ، که داشتن آنها ثروت و دیدن آنها سراسر لذت هستند
::
::
آدم های دنیای من ، فعل هایی را صرف میکنند که براشون صرف داشته باشد
::
::
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت ، که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف ، و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت
::
::
عشق بازی کار فرهاد است و بس … دل به شیرین داد و دیگر هیچکس … مهر امروزی فریبی بیش نیست … مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟
::
::
باران که می بارد ، همه پرنده ها به دنبال سرپناهند، اما عقاب برای اجتناب از خیس شدن، بالاتر از ابرها پرواز میکند، این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند
::
::
آدم های دنیای من ترجمه ات میکنند ، آنهم به زبان خودشان !
::
::
در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست ، چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار
::
::
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست ، اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه
::
::
دعا میکنم زیر این سقف بلند ، روی دامان زمین ، هرکجا خسته شدی ، یا که پرغصه شدی ، دستی از غیب به دادت برسد ، و چه زیباست که آن دست خدا باشد و بس
::
::
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده! که وقتی تنها یه گوشه حیات وایسادی ! یه نفر میاد و بهت میگه : با من دوست میشی …
::
::
با هرکه نشستیم دل از او نشکستیم … بر جام می و میکده مردانه نشستیم … هرچند که این جام پر از جور و جفا بود …. خوردیم ولی حرمت ساقی نشکستیم.







دیدگاهتان را بنویسید